MI0003436969

Elina Duni Quartet

Matane Malit

Vajzë e valeve

+

نانم را به گرسنگان و جامه‌هایم را به برهنگان می‌بخشیدم؛ و زمانی که جنازه‌ی هم‌وطنانم را می‌دیدم که از فراز بارو‌های نینوا به زیر افکنده شده بودند، به خاکشان می‌سپردم. یکی از نینوائیان پادشاه را خبر رساند که گورکنِ ناشناس من بوده‌ام. همه‌ی اموالم را گرفتند، دیگر چیزی برایم باقی نماند، مگر همسرم حنّا و پسرم طوبیا. سخنان عاموس نبی را در بیت ایل یاد کردم: «عید‌هاتان را به ماتم و سروده‌ها‌تان را به مرثیه مبدل خواهم کرد». و گریستم. کتاب طوبیا، عهد عتیق

0 Comments:

Post a Comment



پیام جدیدتر پیام قدیمی تر صفحهٔ اصلی